می سوزم و می سازم با بخت بد اقبالم
دردا که نشانی کس، نگرفت ز احوالم
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
هرکس به مرادِ خود نائل شد و امّا من
وامانده و سرگردان، در حسرتِ آمالم
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
این چرخ جفا پیشه در طالعِ من ننوشت
جز رنج و غم و محنت، در نامه ی اعمالم
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
آن روز که بخشیدند سهم خوشی هر کس
گویا احدی برچید، شادی ز چنگالم
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
گاهی سپردم دل بر یاری نزدیکان
افسوس که سعی خود کردند به اغفالم
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
بسیار نمودم جهد بر چرخش این طالع
آخر به فنا دادم امیّدم و امیالم
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
هر درد و غم و رنجی روزی برسد پایان
تنها غمِ من یک عمر، بسته است پر و بالم
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
آن کس که نمی فهمد، اندوه، چه بامن کرد؟
کافیست که دمی آید، به دیدن تمثالم
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
گر دفتر عمرم را پایان بدهد ایزد
آنگه منِ "بی همراز" شاداب و سبکبالم
حشمت الله محمدی (بی
همراز )