اززمانه باز پرسید با من اش چون تا نمود ؟
یا کدامین جور خود را بر من استثنا نمود ؟
*************************
درب باغ سبز خود را لحظه ای بنمود باز
در نهایت دشت حسرتها به رویم وا نمود
*************************
می کشانْد هردم مرا دنبال وصل چشمه ای
آخرالامر کوزه ای خالی به من اهدا نمود
*************************
من به دنبال بهار آرزوهایم دوان
او خزان زرد پاییزی نصیب ما نمود
*************************
بوستان کودکی هایم نکردم جمله سَیر
ناگهان فصل شتای پیری ام احیا نمود
*************************
مزه ی عیش و جوانی حس نشد در کام من
قامتم را زیر بار رنج هایش تا نمود
*************************
هر چه پرسان تر شدم از ماجرای خشم او
پاسخی سر به هواتر را نثار ما نمود
*************************
او برای همرهی از من ملازم تر نیافت
حیف ساز ناموافق را رفیق ما نمود
*************************
حشمت الله محمدی (بی همراز)